کد مطلب:30894
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:20
تكامل زيستن انسان چگونه است؟ آيا انسان از نخستين روز هاي پيدايش به صورت فعلي بوده و ناگهان آفريده شده است يا خلقت او تدريجي است؟
اين سؤال را از دو جنبه مي توان دنبال كرد: يكي از جنبة علوم بشري و ديگري از جنبة قرآني و ديني.
اما از جنبة علوم بشري: در ميان دانشمندان علوم طبيعي و زيست شناسي دو فرضيه دربارة آفرينش موجوات زنده ، اعم از گياهان و جانوران وجود دارد:
الف) فرضية تكامل انواع يا ترانسفورميسم كه مي گويد : انواع موجودات زنده در آغاز به شكل كنوني نبودند، بلكه در آغاز موجودات تك سلولي در آب اقيانوس ها و از لابلاي لجن هاي اعماق درياها با يك جهش پيدا شدند؛ يعني موجودات بي جان در شرايطي خاص قرار گرفتند كه از آن ها نخستين سلول هاي زنده پيدا شد.
اين موجودات ذره بيني زنده تدريجاً تكامل يافتند و از نوعي به نوع ديگر درآمدند و از درياها به صحراها و از آن به هوا منتقل شدند، و انواع گياهان و جانوران آبي و زميني و پرندگان به وجود آمدند.
كامل ترين حلقة اين تكامل، انسان هاي امروزند كه از موجوداتي شبيه به ميمون و سپس ميمون هاي انسان نما ظاهر گشتند.
ب) فرضية ثبوت انوا يا فيكيسم كه مي گويد: انواع جانداران هر كدام جداگانه از آغاز به همين شكل كنوني خلق شدند و هيچ نوع به نوع ديگر مبدل نشدند. بنابراين انسان هم از خلقت مستقلي برخوردار است و از آغاز آفرينش به همين صورت آفريده شده است.
زيست شناسان هر دو گروه براي اثبات نظر خود مطالب فراواني بيان كرده اند و نزاع هاي زيادي در محافل علمي بر سر اين مسئله در گرفته است. تشديد اين نزاع ها از هنگامي شد كه لامارك جانور شناس معروف فرانسوي در اوايل قرن نوزدهم و سپس داروين جانور شناس معروف انگليسي در قرن نوزدهم نظريات خود را در زمينة تكامل انواع با دلائل و شواهد تازه اي عرضه كرد.
تذكر يك نكتة ضروري :
فرضية تكامل با خداشناسي در تضاد نيست؛ يعني ما چه فرضية تكامل را قبول كنيم و چه آن را بر اثر فقدان دليل رد نماييم، مي توانيم خداشناس باشيم. فرضية تكامل اگر فرضاً ثابت شود، شكل يك قانون علمي كه از روي علت و معلولِ طبيعي پرده بر مي دارد، به خود خواهد گرفت، و فرقي ميان اين رابطة عِلّي و معلولي در عالم جانداران و ديگر موجودات نيست. آيا كشف علل طبيعي و نزول باران و جزر و مد درياها و زلزله ها و مانند آن ، مانعي برسر راه خداشناسي خواهد بود؟ مسلّماً نه. بنابر اين كشف يك رابطة تكاملي در ميان انواع موجودات نيز هيچ گونه مانعي در مسير شناخت خدا ايجاد نمي كند.
جالب اين كه داروين در برابر اتهام الحاد و بي ديني موضع گرفت و در كتابش اصل انواع تصريح كرد كه وي در عين قبول تكامل انواع، خدا را مي پرستد و مي گويد كه اصولاً بدون قبول خدا تكامل را نميتوان توجيه كرد.
نتيجه :اثبات ياردّ هر يك از اين دو نظريه هيچ ربطي به خداشناسي ندارد. غوغاي تضاد عقيدة تكامل انواع با مسئلة خداشناسي غوغايي بي اساس و بي دليل است.
اما از جنبة قرآني و ديني: آيا قرآن در مورد خلقت بشر فرضية ترانفورميسم را مي پذيرد يا فرضية فيكيسم را ؟
دليل صريح و روشن به نفع هيچ يك از اين دو نظريه در قرآن به چشم نمي خورد. به همين جهت برخي از مسلمانان با تمسك به برخي از آيات به ترانسفورميسم گرايش پيدا كردند و برخي ديگر با تمسك به پاره اي از آيات به فيكيسم. بنابراين از جنبة ديني و اسلامي هر كدام از اين دو نظريه ثابت بشود و يا مردود گردد، به بنيان عقيدتي ضربه نمي خورد.[1]
1[1] ر.ك: تفسير نمونه، ج 11، ص 81 ـ 89.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.